راه اندازی کسب و کار ۱۰۰ ساله موفق

فیلم تد:راه اندازی کسب و کار ۱۰۰ ساله موفق

راه اندازی کسب و کار موفق یکی از دغدغه های بسیار مهم کارآفرینان است .

وقتی که فردی کسب و کاری راه اندازی می کند شاید به این توچه نکند که اگر از ابتدا به مواردی توجه نکند دچار مشکل خواهد شد و کسب و کارش از بین می رود و تمام زحماتی که برای راه اندازی آن کشیده است نابود می شود.

مارتین ریویز یکی از متخصصان حوزه کسب و کار و مدیر موسسه ی BCG Henderson و یکی از اعضای «گروه مشاوره ی بوستون» است و در حوزه استراتژی های مربوط به تجارت و کسب و کارها فعالیت می کند.

کتاب معروف او استراتژی رسیدن به استراتژی است برای اینکه بتوانید یک کسب وکار فوق العاده ۱۰۰ ساله را هدایت و رهبری کنید در یکی از سخنرانی های تد این موضوع را به خوبی بیان کرده است.

راه اندازی کسب وکار

 متن سخنرانی ایشان را مطالعه می کنیم:

مقدمه سخنرانی راه اندازی کسب و کار:

تصور کنید یک طراحِ محصول هستید. و یک محصول را طراحی کرده اید، یک نوع محصول جدید، به نام سیستم ایمنی انسان. 

و می‌خواهید این محصول را به یک مدیر شکاک و به شدت حساس معرفی کنید. اسمش را می گذاریم “باب” فکر کنم همه ما حداقل یک باب می‌شناسیم، نه؟ چطور پیش می رود؟ 

باب، من یک ایده فوق العاده درباره یک نوع محصول کاملا جدید در زمینه سلامت شخصی دارم. اسمش سیستم ایمنی انسان است.

 می‌توانم از چهره ات بخوانم که با آن مشکلاتی داری. نگران نباش. می دانم خیلی پیچیده است. نمی‌خواهم تو را وارد جزئیات خسته کننده کنم، فقط می‌خواهم بعضی ویژگی‌های شگفت انگیز این محصول را برایت بگویم. 

ویژگی های مهم محصول:

اول از همه، با زکاوت از فراوانی استفاده می کند. او میلیون‌ها نسخه از هر جزء سازنده دارد (مثل: لوکوسیت ها یا گلبول های سفید خون) قبل از اینکه واقعا مورد نیاز باشند، تا سپر عظیمی درمقابل رویدادهای غیرمنتظره باشد.

 و هوشمندانه “تنوع” را نه تنها با داشتن لکوسیتها بلکه با سلول های B و T، سلول های کشنده طبیعی، آنتی بادی ها به عنوان یک اهرم کمکی به کار میبرد.

 اجزای سازنده خیلی هم اهمیتی ندارند، اهمیت آنها در با هم بودن است، تنوع رویکردهای مختلف تقریبا از پس هر چیزی که تکامل بر سر راه ما قرار داده برمی آید.

طراحی کاملا بخش – بخش است.

 شما یک حفاظ سطحی پوست انسانی دارید، یک سیستم ایمنی درونی دارید که بسیار سریع واکنش می دهد، و درنهایت دارای یک سیستم ایمنی

بسیار پیشرفته با قابلیت تطابق هستید. نکته اینجاست که اگر یک سیستم از کار بیفتد، دیگری می تواند کار آن را برعهده گیرد، این یعنی سیستمی که واقعا از اشتباه محفوظ است. 

باب می دانم که حوصله ات دارد سر میرود، اما گوش کن چون این جالب ترین ویژگی محصول است، این محصول کاملا تطابق پذیر است.

 توانایی این را دارد که آنتی بادی های نشان دار بسازد آن هم برای تهدیداتی که هرگز قبلا اتفاق نیفتاده! و این کار را با احتیاطی باورنکردنی انجام می دهد. 

هر تهدید کوچکی را شناسایی میکند، و به آن واکنش نشان می دهد. تازه، برای اطمینان هر تهدیدی را از گذشته به خاطر می آورد، چون ممکن است دوباره با آنها مواجه شود. چیزی که امروز معرفی می کنم، در واقع یک محصول تنها نیست. این محصول در سیستم بزرگتری به نام بدن انسان تعبیه شده است، و در هماهنگی کامل با آن سیستم کار می کند، تا بتواند این سطح بی نظیر از حفاظت زیستی را فراهم کند.

 خب باب، صادقانه بگو،

نظرت در مورد محصول من چیست؟ 

و باب ممکن است بگوید: من واقعا تلاش و پشتکارت را برای معرفی محصول تحسین می کنم، و …. و …. و….. 

(خندیدن حاضرین) 

اما صادقانه بگویم، این کاملا مزخرف است.  به نظر می آید منظورت این است که ویژگی اصلی محصول تو ناکارآمدی و پیچیدگی آن است. به تو قانون ۸۰-۲۰ را یاد نداده اند؟  تازه، تو می گویی این محصول مثل یک مخزن ایزوله است. بیش از حد واکنش می دهد، بدون اهمیت به نتیجه کارها، عمل می کند.  و درواقع برای منفعت شخص دیگری طراحی شده است. متاسفم که این را می گویم، ولی فکر نمی کنم موفق باشد. 

اگر فلسفه بافی باب را قبول کنیم، به نظرم به سیستم ایمنی کارآمد تری خواهیم رسید و کارآمدی همیشه در کوتاه مدت مهم است.

 پیچیدگی کمتر، کارآمدی بیشتر، پول و ارزش بیشتر. چه کسی اینها را دوست ندارد؟ 

متاسفانه، یک مشکل کوچک وجود دارد، و آن این که کاربر این سیستم، من یا شما، احتمالا طی یک هفته از زمستان بعدی، وقتی با رده جدیدی از ویروس آنفولانزا رو به رو شویم، خواهیم مرد. 

اولین باری که به ریست شناسی و تجارت و عمر طولانی و تاب آوری علاقه مند شدم زمانی بود که مدیرعامل یک شرکت فناوری بین المللی سوال عجیبی از من پرسید سوال این بود:

 چه کار باید بکنیم تا شرکتمان ۱۰۰ سال عمر کند؟ 

یک سوال ظاهرا ساده ولی در واقع، کمی مکارانه تر از آنچه فکر می کنید، چون الان یک شرکت متوسط دولتی آمریکایی می تواند یک طول عمر ۳۰ ساله را انتظار داشته باشد. این کمتر از نصف عمری است که کارمندان آن انتظار دارند از آن بهره مند شوند. 

حالا، اگر شما مدیرعامل چنین شرکتی بودید، زیر فشار سرمایه گذاران و تغییرات قرار داشتید شاید می بخشیدیمتان که حتی ککتان هم برای آنچه طی ۳۰ سال اتفاق می افتد نگرد.

 کاما نکته ای اینجا هست که نباید بگذارد خواب به چشمتان بیاید احتمال اینکه شرکت شما ممکن است ۵ سال بعد دیگر وجود نداشته باشد

 الان به طور متوسط به رقم باورنکردنی ۳۲ درصد رسیده. این یعنی یک سوم احتمال دارد شرکت شما تنها طی ۵ سال به فروش برود یا شکست بخورد. 

برگردیم به سوال مدیرعامل فناوری مان.

 طبیعت بهترین معلم است،

 چون در کار مرگ و زندگی برای مدتی خیلی بیشتر از هر شرکت دیگر بوده است؟

 من به عنوان یک زیست شناس سابق، تصمیم گرفتم فوری به یک زیست شناس واقعی زنگ بزنم، یعنی دوستم سیمون لوین. استاد زیست و ریاضی در دانشگاه پرینستون.

 ما با هم نگاهی به چند سیستم زیستی داشتیم، از جنگلهای پرباران گرمسیری گرفته تا جنگلهای مصنوعی و مکانهای پرورش ماهی ما از خودمان پرسیدیم: چه چیز باعث بقا و دوام این سیستمها می شود؟

و دریافتیم همان شش اصلی که در مورد سیستم ایمنی معجزه آسای انسان وجود دارد عملا بارها و بارها خود را نشان می دهد از فراوانی گرفته تا وابستگی به محیط.

 در واقع ما این اصول را نه تنها در سیستمهای پایای زیستی بلکه از جمله خصوصیات سیستمهای اجتماعی پایا هم دیدیم. مثل امپراطوری رم و کلیسای کاتولیک چه باور کنید چه نکنید.

 ما تا حوزه کسب و کار هم پیش رفتیم و دریافتیم همین خصوصیات در کسب و کارهایی که عمر طولانی داشتند نیز وجود دارد. و نبود آنها را در کسب و کارهایی دیدیم که عمر کوتاهی داشتند. 

درس های مهم از سیستم ایمنی بدن در مورد کسب و کار:

بیایید اول ببینیم وقتی سیستم ایمنی یک شرکت از بین می رود چه می شود.

 این ساختمان زیبا بخشی از مجموعه معابد شیتانوجی است در شهر اوساکای ژاپن. در واقع این یکی از قدیمی ترین معابد ژاپن است این معبد توسط یک صنعتگر کره ای ساخته شد چون در آن زمان ژاپن هنوز در کار ساخت معبد نبود.

 و این صنعتگر کره ای تا تاسیس یک شرکت ساخت معبد پیش رفت. شگفتا که شرکت او به نام کنگو گومی هنوز بعد از ۱۴۲۸ سال پابرجا بود. در واقع شرکت او قدیمی ترین شرکت فعال در تمام دنیا شد. 

الان وضعیت کنگو گومی چطور است؟ 

متاسفانه زیاد جالب نیست. این شرکت در دوران اقتصاد حبابی ژاپن وام سنگینی گرفت تا روی املاک سرمایه گذاری کند.

 و وقتی حبابها فرو ریخت نتوانست وام را پس بدهد. ورشکست شد و توسط یک شرکت ساخت و ساز عمده خریداری شد. 

غم انگیز است که پس از ۴۰ نسل نظارت و مباشرت توسط خانواده کنگو کنگو گومی با یک خطای چشمگیر در بکارگیری اصل احتیاط از پا درآمد. 

صحبت از شکست شرکتها شد:

 همه با با جریان شکست شرکت کداک آشناییم. شرکتی که در سال ۲۰۱۲ اعلام ورشکستگی کرد. 

با این حال سوال جالبتر این است: 

چرا فوجی فیلم

با همان محصول و همان فشارها از جانب فناوری دیجیتال– توانست باقی بماند و به رشدش ادامه دهد؟ 

فوجی فیلم از توانایی‌اش در زمینه شیمی علم مواد و نور برای تنوع در چند زمینه برای تولید از لوازم آرایشی گرفته تا دارو و سیستم های پزشکی و مواد زیستی بکار گرفت.

راه اندازی کسب و کار

 بعضی از این تلاشها شکست خورد. اما درمجموع توانست سازگاری موفقی داشته باشد تا باقی بماند و شکوفا شود.

 همانطور که آقای کوموری مدیرعامل آن می گوید: این استراتژی به این دلیل موفق شد که ظرفیت بیشتری نسبت به رقبایش داشت. البته منظورش این بود که آنها توانستند گزینه‌های بیشتری نسبت به رقبایشان تولید کنند.

 فوجی فیلم به این دلیل باقی ماند که اصل احتیاط تنوع و سازگاری را بکار بست. 

یک آتش سوزی فاجعه آمیز کارخانه مثل اینکه می بینیم در یک غروب تنها کارخانه تولید شیر ترمز خودروی تویوتا را تماما سوزاند یعنی شدیدترین آزمون استقامت.

 تولید خودرو به ناگهان متوفق شد. پس چطور تویوتا توانست دوباره خودرو تولید کند؟ می توانید تصور کنید چقدر طول کشید؟ 

فقط پنج روز. 

از نداشتن هیچگونه شیر ترمز تا جبران کامل طی پنج روز. چطور ممکن است؟ 

تویوتا شبکه تامین کننده هایش را طوری سازمان داد که می توانست خیلی سریع و راحت با همه تامین کننده ها کار کند تا هدف تولید را تغییر دهد، نبود ظرفیت تولید شیر ترمز را پر کند و دوباره تولید خودرو را راه بیندازد.

 تویوتا اصل تغییرپذیری شبکه تامین کننده وابستگی به یک سیستم منسجم و فراوانی کارکردی را بکار بست تا بتواند ظرفیت فعلی را به شکلی ملایم تغییر جهت بدهد. 

خوشبختانه الان به ندرت شرکتها با آتش سوزی از بین می روند. 

اما هر روز در روزنامه ها می خوانیم که شرکتهایی با هجوم فناوری از پا در می آیند. پس چطور اسیلور، غول اپتیک مصرف کننده، می تواند از نابودی توسط فناوری دوری کند و حتی از آن سود ببرد؟

 بله، هجوم فناوری نه تنها در حوزه نرم افزار و الکترونیک اتفاق بزرگی است.

 الیسور

به دقت محیط رقابتی را بررسی می کند تا هجوم احتمالی فناوری را پیدا کند. او آن فناوریها را خیلی زود به کار می گیرد، پیش از اینکه گران شوند یا رقبا دور و بر آنها پیدایشان شود.

 و بعد، خودش آن فناوریها را توسعه می دهد. حتی با وجود خطر شکست. یا خطر نابودی خود.

 الیسور در این بازی جلوتر از همه است و بیش از ۴۰ سال است که عملکرد خیره کننده ای از خود نشان می دهد، با استفاده از اصول احتیاط و سازگاری خب،شاید فکر کنید اگر این اصول اینقدر قدرتمندند، چرا در کسب و کارها رایج نیستند؟

 چرا هرروز این کلمات را به کار نمی بریم؟ خب، تغییر باید اول از ذهن آغاز شود. اگر به موضوع قانع کردن باب برای بکارگیری این اصول برگردیم که زیربنای معجزه سیستم ایمنی انسان بودند،

 اول باید فکرمان را درباره کسب و کار عوض کنیم.

 الان معمولا وقتی به کسب و کار فکر می کنیم، چیزی بکار می بریم که من اسمش را “تفکر مکانیکی” گذاشتم هدف تعیین می کنیم، مشکلات را تحلیل می کنیم،

 برنامه می‌ریزیم و به آن پایبند می مانیم، و بیش از هر چیز دیگری روی کارامدی و عملکرد کوتاه مدت تاکید داریم حرف را اشتباه برداشت نکنید این یک راه به شدت کاربردی و موثر برای چالشهای نسبتا ساده است در محیطهای نسبتا ثابت. 

این روشی است که باب — و احتمالا خیلی از ما، از جمله خودم — بیشتر مسائل کاری روزانه مان را با آن حل می کنیم.

 در واقع این یک مدل ذهنی بسیار خوب برای کسب و کار بود– به طور کلی– تا حدود اواسط دهه ۱۹۸۰، وقتی پیوند جهانی شدن و تحول فناوری و ارتباطات راه دور کسب و کار را بسیار پویاتر و پیش بینی ناپذیرتر کرد. 

اما آن شرایط پویاتر و پیش بینی ناپذیرتری که هر روز بیشتر با آن روبرو هستیم چه؟

 به نظر من علاوه بر تفکر مکانیکی ما الان باید هنر تفکر زیستی را کسب کنیم که در شش اصل ما نهفته است.

 به عبارت دیگر، ما باید ملایم تر و ظریف تر فکر کنیم درباره اینکه چه وقت و چطور میتوانیم شرایط پیچیده و پیش بینی ناپذیر را، شکل دهیم، نه کنترل کنیم. مثل تفاوت بین پرت کردن یک توپ و آزاد کردن یک پرنده است.

 توپ در یک خط مستقیم می رود، احتمالا به سمت نقطه ای که می خواستیم، ولی پرنده قطعا اینطور نمی رود. 

خب، نظرتان چیست؟ کمی غیرکاربردی به نظر می رسد، شاید زیادی نظری است. 

اصلا. هر شرکت کوچک کارآفرینی به طور طبیعی به صورت زیستی فکر و عمل می کند. چرا؟

 چون منابع لازم را برای شکل دادن زوری به محیط در اختیار ندارد. او مقیاسی برای جلوگیری از تغییر ندارد و همیشه به شانس اندک یک استارت آپ برای ادامه حیات فکر می کند. 

نکته اش اینجاست که هر شرکت بزرگی اول یک شرکت کارآفرین کوچک بوده اما در طول مسیر خیلی از این شرکتها توانایی تفکر و عمل زیستی را از دست داده اند آنها باید توانایی تفکر زیستی را دوباره بدست آورند تا بتوانند در محیط امروز بمانند و رشد کنند. 

بیایید از تفکر صرف درباره عملکرد کوتاه مدت دست برداریم هر شرکتی که من می شناسم وقت زیادی را صرف تفکر درباره مساله استراتژی اصلی می کند:

 بازی رقابتی ما چقدر خوب است؟

 بعلاوه، بیایید دومین سوال زیستی را هم که به همان اندازه مهم است، در نظر بگیریم: این بازی تا کی طول می کشد؟ 

خیلی ممنون. 

 
 

اما حال  برای راه اندازی کسب و کار چکار کنیم ؟

موضوع بسیار مهمی که برای راه اندازی کسب و کار وجود دارد اینکه بدانیم پایه های مورد نیاز ما چه چیز هایی است و اگر این موارد را بدرستی رعایت کنیم مطمئنا می توانیم موفیت خود را برای مدت ۱۰۰ سال تضمین کنیم 

چهار پایه راه اندازی کسب و کار چیست؟

۱-بازار:

ما بایدبازار را کاملا شناخت داشته باشیم و محصول مناسب تولید کرده باشیم و اگر برای مشتری مناسب خودمان اقدام کرده باشیم از ما خرید می کنند و می توانیم گسترش بازار را شاهد باشیم

در ابتدای کار مشتری های عاشق راباید پیداکنیم و به آنها محصول خودمان را ارایه دهیم اگر این افراد به ما پول بدهند و از ما خرید کنند می توانیم مشتری های هدف را پیدا کنیم

۲-دانش فنی:

اکر ما محصولی را برای راه اندازی کسب و کار داشته باشیم باید کاملا در مورد محصولات خودمان تخصص و دانش کافی داشته باشیم یعنی در حرفه خود حرفی برای گفتن داشته باشیم نه اینکه ندانیم چه محصولی تولید می کنیم و نتوانیم پاسخ مشتریان را برای کارکردهای فنی و ویژگی های محصول را به او بدهیم 

راه اندازی کسب و کار

۳-مدیریت:

ما باید برای اینکه یک راه اندازی کسب و کار حرفه ای را تجربه کنیم حتما مدیرت کسب وکار خو د را بدانیم و موضوعات بسیار مهمی که در حوزه ما بوجود می آید را بدانیم 

مدیریت فروس،کارمندان،تبلیغات، گسترش کار، استراتژی و بسیاری از موارد دیکر می باشد که اگر این موضوعات را ندانیم چطور می توانیم

در این بازار موفق شویم و انتظار داشته باشیم که ۱۰۰ سال هم دوام بیاوریم

۴-سرمایه:

چرا آخرین مرحله سرمایه برای راه اندازی کسب و کار است؟

بله بسیاری از کسانی که کارآفرینی را آغاز  نمی کنند بدلیل اینکه فکر می کنند اول باید یک سرمایه زیادی داشته باشند بعد اقدام به شروع کار کنند 

دقیقا این اشتباه ما است که اول به سرمایه فکر می کنیم اکر محصولی که ما می خواهیم بفروشیم و این که  مستری های ما دوست نداشته باشند

و ما تخصص های لازم را پیدا نکرده باشیم و ندانیم چه موضوعات مهمی می تواند بر روی کسب وکار ما اثر بگذارد چطوری می خواهیم سرمایه خود راصرف راه اندازی کارمان بکنیم 

حال که ما تمام ۳ مورد بالا را خوب تست کردیم و مطمئن شدیم که می توانیم این کار را انجام دهیم باید بدنبال سرمایه های مورد نیاز برویم 

راه های پیدا کردن سرمایه هم بسیار زیاد است و باید کمی در این زمینه همت و تلاش داشته باشیم برخی از اوقات حتی ممکن است که ما حتی هیچ سرمایه ای هم نیاوریم ولی سرمایه گذار ها تام هزینه های ما را جبران می کنند

پس محصول و مخاطب بسیار مهمه و تخصص ما کامل کننده آنها خواهد شد.

 

در مسیر تعالی باشید…

 

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

ورود و عضویت در سایت