زندگی نامه عباس برزگر
تا حالا به کارهای کوچیکی که توی زندگیمون انجام دادیم فکر کردیم؟ یه سوال مهم ازتون می پرسم ، لطفا با صداقت و از اعماق تهِ وجودتون جواب بدید! یه شب بارونیه ، شما هم مواد غذایی زیادی تو خونتون ندارید ، توی یک روستای کوچیک زندگی می کنید ، با خانواده ، چندتا گردشگر خارجی رو به همراه مترجمشون توی کوچه می بینید که از شما درخواست می کنن بهشون سرپناه بدید ، اشخاصی که اصلا نمی شناسیدشون! چیکار می کنید؟ پیشنهاد می کنیم حتما این مقاله و داستان شگفت انگیز عباس برزگر رو بخونید ، وقت زیادی ازتون نمی گیره اما شاید تاثیر بسیار زیادی در شما داشته باشه البته شاید!
یک اتفاق ساده!
خب ما می خوایم راجع به زندگی نامه عباس برزگر صحبت کنیم ، کسی که اون گردشگرها رو به خونش راه داد و بهشون دم پختک ، گوجه فرنگی و ترشی لیته داد و میلیاردر شد! بله ، گاهی اوقات یه سری کارهای کوچیک که فکرشم نمی کنیم برامون پیامدی داشته باشن رو انجام می دیم و بعدها نتیجش رو می بینیم! گردشگرهای آلمانی که حسابی از دم پختک خوششون اومده بود و طبق گفته خودشون طی سفر به کشورهای مختلفی که داشتند غذای به این خوشمزگی نخورده بودند ، وقتی به کشورشون برگشتند به دوستان و فامیل ها توصیه کردند تا حتما به روستای عباس آقا سر بزنند! دوستان و فامیل ها هم با توجه به فرهنگی آلمانی ها و تعارفی بودنشون روی دوستان و فامیل هاشونو زمین ننداختند! (این خط رو از خودم در آوردم! اخه می گن نژاد ما و آلمانی ها یکیه و هر دو آریایی هستیم!)
نقطه عطف زندگی نامه عباس برزگر
یه خانواده ۵ نفره دیگه از آلمان به روستای عباس برزگر آقا میان و ازش درخواست می کنن که یه شب رو در خونه اش بمونن و دم پختک با ترشی لیته و چای زنجبیل بخورن! عباس آقا متعجب و شگفت زده این درخواست رو رد می کنه اما گردشگرها کلی التماس می کنن و در نهایت عباس آقا راضی می شه! بعد از این که گردشگرها اقامتشون تموم می شه ۲۰۰ هزار تومان به آقای برزگر انعام می دن و اینجاست که جرقه ای در ذهن عباس آقا زده می شه!
ظهور تدریجی یک رویا!
اون زمان ۲۰۰ هزار تومان مبلغ خیلی زیادی برای عباس آقا بوده! چون ایشون در ماه حداکثر ۳۰ هزار تومان درامد داشته! اینجاست که به تمام آژانس های مسافرتی سر می زنه و ازشون می خواد که براش مسافر بفرستند! ایشون شروع می کنه به تمیز کردن و تزئین کردن خونش برای پذیرایی از گردشگران بیش تر! (به این می گن امید و ایمان برای کسب روزی و موفقیت!) و اینجاست که داستان جذاب تر هم میشه!)
از فرش به عرش
اما تمام این موفقیت ها زمانی مزه داره که بدونیم آقای عباس برزگر یه زمانی برای کسب درآمد سنگ قبر می شسته! و چیزهایی مثل حلوا ، خرما یا میوه که در قبرستان برای خیرات می دادند رو به خونه اش می برده تا خانواده اش گرسنه نباشند! در نهایت با تلاش و دوندگی بسیار عباس آقا موفق می شه یه خونه کوچیک در جنوب شیراز بخره اما در نهایت تصمیم می گیره خونه اش رو بفروشه و به روستاش برگرده! در روستاش که همون روستای بزم باشه یه خونه کوچیک ، طویله و بقالی می خره. با پشتکار بالای عباس آقا بقالی تبدیل به سوپر مارکت می شه! و بعد هم که اون داستان جالب رخ می ده و گردشگرانی که از تخت جمشید به سمت کرمان می رفتند ، راهشونو گم می کنن و به خونه عباس آقا می رن!
طعم شیرین خوشبختی!
موفقیت های عباس برزگر با وجود بیش تر شدن گردشگرها تمومی نداشت! دو گردشگر استرالیایی باعث شدند تا عباس آقا در جهان هم معروف بشه! یکی از این گردشگرها به دلیل این که نتونسته بود به کشورش برگرده تا روز تولدشو جشن بگیره ناراحت بود! دختر عباس آقا از ماجرا با خبر می شه و تصمیم می گیره تا با یک جشن تولد کوچیک گردشگر استرالیایی رو سورپرایز کنه که اتفاقا کارش رو به بهترین نحو انجام می ده! از قضا مادر همون گردشگر روزنامه نگار بوده و تصمیم می گیره داستان عباس آقا و روستاشو در یکی از روزنامه های مشهور بنویسه! اینجاست که عباس آقا و کسب و کارش جهانی می شه!
آقای سوپر میلیاردر وارد می شود!
گردشگران بیش تر و بیش تر شدند و درآمد عباس برزگر هم بیش تر! خانه اش هم بزرگ تر! شهرت عباس آقا به جایی رسید که خبرگزاری های سرتاسر دنیا از او وقت می گرفتند برای مصاحبه! در همین برنامه احسان علیخانی خودمان هم حضور پیدا کرد و از داستان زندگی اش گفت (آن ماه عسل از معدود برنامه هایی بود که اشک و گریه در آن نبود و با لهجه شیرین شیرازی عباس آقا و خونگرمی اش لذت بخش شده بود!) حالا هم که ما داریم زندگی نامه عباس برزگر را می نویسم! چه چیزی از این مهم تر! باید به خودش افتخار کند که شخصی مانند من زندگی نامه او را نوشته است! (برنامه آفیس را می بندد و می رود تا کارتون بره ناقلا ۲ را نگاه کند! بلکه کمی خستگی اش در برود لامصب!)
کار نشُد نداره!
همون طور که احتمالا می دونید کشور ما از نظر صنعت گردشگری حرفی برای گفتن نداره! البته که پتانسیل کشور ما انقدر زیاده که می تونه به قطب گردشگری جهان تبدیل بشه اما به دلایلی که بازم احتمالا می دونید و جاش اینجا نیست ، نتونسته در این زمینه موفق عمل کنه! اما یه نفر تمام این دو خط و نیم قبل رو کلا زیر سوال برد و به تنهایی کاری کرد کارستون! به راحتی می شه از این داستان درس بگیریم و با تمام وجودمون درک کنیم که هیچ محدودیتی در مقابل ما قرار نداره اگر بخوایم و اراده کنیم تا به هدفمون برسیم!
روستایی به وسعت تمام منابع نفتی ایران
روستای بزم شهر بوانات استان فارس نه جاذبه چشمگیری دارد و نه در منطقه خاصی واقع شده! تنها در بعضی از فصول آب و هوای نسبتا خوبی دارد که آن هم دائمی نیست! اما هیچ کدام از این ها باعث نشد که عباس برزگر نا امید بشه. درآمد آقای برزگر به جایی رسیده که برخی منابع حدس می زنند درآمد اون در آینده ممکنه حتی درآمد دولت ایران از منابع نفتی اش رو پشت سر بذاره!
ورود به صنعت گردشگری یکی ازفعالیت های مهمی است که شما می توانید داشته باشید.
این می تونه به ما یادآوری کنه که نیازی نیست تمام درآمد کشور از راه نفت باشه و ما می تونیم تنها از یک روستای ساده مون در حد صادرات نفت درآمد داشته باشیم! حالا خودتون یه حساب کتاب بکنید و ببینید اگر ما از تمام پتانسیل هامون در زمینه گردشگری استفاده کنیم دیگه چه اتفاقی میفته! عباس برزگر اولین چراغ این راهو روشن کرده ، دومین چراغ رو می تونید شما روشن کنید! بله خود شما ! چرا که نه؟!
یک میلیاردر ساده!
عباس برزگر لباس های عجیب و غریب نمی پوشه ، با این که میلیاردر شده اما هنوز هم چهره خودش و خانوادش ساده است! هنوزم پیرهنشو می ده تو شلوارش! کت و شلوار نمی پوشه! BMW هم سوار می شه (دیگه خیلی هندیش نکنید! بالاخره کسی که میلیاردره باید از ثروتش یه استفاده ای بکنه دیگه! نمیشه که همون طور به خودش تافت بزنه و صاف بمونه! آدم خوبه نه افراط داشته باشه نه تفریط!) هنوزم خودش سخت کار می کنه و همیشه وسط میدونه! قابل توجه بعضی تازه به دوران رسیده ها!
اگر ما از تمام پتانسیل هامون در زمینه گردشگری استفاده کنیم دیگه چه اتفاقی میفته!
همسر عباس برزگر هم هنوز به همون شکل محلی لباس می پوشه و از گردشگر ها پذیرایی می کنه (البته من با توجه به عکس ها و فیلم ها دارم حرف می زنم وگرنه شاید ایشون برای مادر شوهرش کلی عشوه اومده باشه! از کجا معلوم آخه!) خونه عباس آقا که یک زمانی ۸۰ متر بود اما الان به ۲۱۰ هزار متر رسیده (مخ خودم سوت کشید ، اصلا در مُخیله ام نمی گنجه همچین رقمی!) درآمد عباس آقا هم الان حداقل روزی ۳ میلیون تومنه! فراموش نکنید که عباس آقا یه زمانی در شهر شیراز دستفروشی می کرده و درآمدش روزی ۳ هزار تومن بوده!
همیشه پشت یه مرد موفق ، یه زن موفق ایستاده!
عباس برزگر خانوادش رو فراموش نکرده! حالا هر چقدر هم که پولدار شده باشه و دخترای رنگارنگ خارجی دور و برش ریخته باشن (برای گردشگری البته!). عباس آقا حتی رو تابلویی که به عنوان خوش آمدگویی دم در روستاش (بله ، الان دیگه شده روستای عباس آقا!) نصب کرده نوشته: به دهکده گردشگری و اقامتی عباس برزگر خوش آمدید! به کلمه خانواده که دقت کردید انشالله؟! خدا رو شکر!
دختر آقای عباس برزگر به زبان انگلیسی کاملا مسلط و همین باعث می شه که به راحتی با گردشگرها ارتباط برقرار کنه! همسر عباس آقا وظیفه پخت و پز غذاهای محلی رو به عهده داره! فراموش نکنید که منظور ما از جمله همیشه پشت یه مرد موفق ، یه زن موفق ایستاده تنها همسر عباس آقا نبود! دختر ایشون هم به گفته خود عباس آقا خیلی کمکش کرده! اصلا واسه همینه که می گن مردهایی که دختر دارن عمرشون طولانی تره!
احترام ، یکی از فوت های کوزه گری عباس آقا
عباس برزگر تا به حال به ۳۰ کشور سفر کرده تا در مورد گردشگری تحقیق کنه و دهکده اش رو با شکوه تر کنه! (حالا اگر ما بودیم! همون اول یکم پول دستمون میومد همه چی رو ول می کردیم ، خودمون می رفتیم خارج زندگی کنیم! البته بلانسبت شما! خودمو می گم!) در پایان این تحقیقات عباس آقا به این نتیجه رسید که یکی از مهم ترین رموز جذب گردشگر احترامه!
اگر شما به یک گردشگر احترام بذاری و ازش خوب پذیرایی کنی ، موقعی که بر می گرده به شهر یا کشورش ، به بقیه هم توصیه می کنه تا برای مثال از ایران دیدن کنند! این قانون تنها در گردشگری وجود نداره و در حرفه های دیگه هم صدق می کنه! اصلا کیه که از احترام بدش بیاد!
بهترین کیفیت
عباس برزگرمی گه که همیشه از بهترین مواد غذایی برای پذیرایی از میهمانانش استفاده می کنه و اونا رو مثل خانواده خودش می دونه! ایشون هر روز صبح زود از کندو های خودش عسل بر می داره تا برای صبحانه و مهموناش استفاده کنه! قبل از نهار و شام هم تازه ترین سبزی ها رو از باغ های خودش می چینه و برای مهموناش می بره! تا جایی که گردشگرهایی که سفرشون به پایان می رسه و می خوان به کشورشون بر می گردن همیشه می گن که انگار این چند روز کنار خانواده شون زندگی می کردن! آنقدر که عباس آقا و خانواده اش مهربان و مهمان دوست هستند!
مسئولین فقط شعار می دهند!
عباس برزگر اعتقاد دارد که در ایران مسئولین فقط شعار می دهند! این که حرفش درسته یا نه ، بررسیشو می سپاریم به خودتون! خیلیم کار سختیه امیدواریم که در پیدا کردن جوابش زیاد اذیت نشید! آقای برزگر تصمیم داره یک هتل لوکس در محل زندگیش احداث کنه که گرون ترین هتل اون منطقه هم به حساب بیاد! توریست هایی که عباس آقا تونسته جذب کنه به مراتب بیش تر از توریست هایی بوده که …. تونسته جذب کنه! اونم بدون داشتن حداقل امکانات! جای خالی را پر کنید (۵/۰ نمره!)
فقط غیرممکن غیرممکنه!
فرض کنید شما یک روستایی هستید ، روستاتون هم خیلی کوچیک هست و جاذبه خاصی نداره! یه شغل ساده با یک درآمد کم هم دارید! آیا اصلا فکر میلیاردر شدن به مغزتون خطور می کرد؟ فکر کنم حتی آرزوی میلیاردر شدن توی این شرایط هم غیر ممکنه! اما عباس آقا باز هم تمام اینا رو زیر سوال برد! چرا دارم اینا رو چند بار تکرار می کنم؟ برای این که بدونم و بدونید که هیچ وقت آرزوهاتون سقفی نداشته باشه!
نذارید بقیه به آرزوهاتون بخندند! اگر می خندن واسه اینه که عقلشون قد نمی ده که تفکرات شما رو درک کنند! هر وقت نا امید شدید خواستید هدفتون رو رها کنید ، به این فکر کنید که عباس آقا از صفر به یک میلیاردر کارآفرین تبدیل شد! چرا شما نتونید؟ مطمئنم اگر امکانات شما از عباس آقا بیش تر نباشه ، کم تر نیست!
یکی از بزرگ ترین کارآفرینان ایران!
عباس برزگر فقط ۴۰ سالشه! پس برای میلیاردر و موفق شدن لازم نیست که حتما ۵۰ سال به بالا داشته باشین! البته که نباید هم توقع داشته باشین که راه صد ساله رو یه شبه طی کنید! به نظر من همون میانه رو باشین بهتره! آقای برزگر در حال حاضر یکی از بزرگ ترین کارآفرینان کشور هست! خودش گفته برای خرید مواد غذایی هر دفعه از یکی از مغازه های روستا یا شهر خرید می کنه تا برای همه درآمد ایجاد کرده باشه! باورش سخته ولی عباس آقا برای بیش از ۲۵ هزار نفر کار ایجاد کرده و باعث شده که ساکنان روستا درآمدشون چند برابر بشه!
شگفت انگیزترین تجربه گردشگری ایران!
به نظرتون چه مکانی می تونه لقبی که ما در تیتر این پاراگراف نوشتیم رو دریافت کرده باشه؟ تخت جمشید؟ جنگل های هیرکانی؟ شهر سوخته؟ سازه های آبی شوشتر؟ هیچکدوم! روستای عباس آقا!! یونسکو نام دهکده گردشگری عباس برزگر رو به عنوان شگفت انگیزترین تجربه گردشگری ایران در فهرستش ثبت کرده! الان خوندنش خیلی آسونه ولی وقتی کمی فکر کنیم ، متوجه می شیم که عباس آقا چه کار بزرگی انجام داده!
مگه توی دهکده عباس آقا چه خبره؟
جالبه بدونید ساده ترین و روزمره ترین چیزها برای ما ، برای خارجی ها حداقل شبی ۳ میلیون تومن آب می خوره! بیش از ۱۰۰ جوون عشایری زبان انگلیسی یاد گرفتن تا گردشگر ها رو ببرن و باهاشون گل بچینن! جدی می گم! یا مثلا با چوپان ها برن صحرا و غذا بخورن! به داستان های سنتی بزرگ تر ها در مورد جن و پری گوش کنند و امثال این کارهایی که روستایی ها و عشایر عزیز براشون عادیه اما برای خارجی ها یک تجربه به یاد ماندنی و درجه یکه که حاضرن به خاطرشون هزاران دلار یا یورو هزینه کنند!
توقفی وجود نداره!
عباس برزگر روز به روز بیش تر تلاش می کنه تا روستاشو به مکان بهتری تبدیل کنه. اون قصد داره تا حتی استاندارد های جهانی رو پشت سر بذاره و بگفته خودش قیمت هتلشم هیچ افزایشی نخواهد داشت! این خاصیت افراد موفقه! کسی موفق می شه که هیچ وقت از تلاش و پیشرفت دست بر نداره! یادتون باشه که ما گیاه نیستیم! گیاه ها بعد از رسیدن به حدی از رشد متوقف می شن و دیگه بیش تر از اون رشد نمی کنن! اما آدم ها و مخصوصا آدم های موفق به هیچ وجه همچین خصوصیتی ندارن! عطش اونا برای موفقیت های بیش تر به هیچ وجه از بین نمی ره!
کسی موفق می شه که هیچ وقت از تلاش و پیشرفت دست بر نداره!
عباس برزگر نمونه بارز شخصیه که از صفر شروع کرد و به صد رسید و حتی صد رو رد کرد! ایشون مثال نقضیه برای اونایی که دنبال بهانه می گردن تا برای موفق شدن تلاش نکنن و مدام شرایط بد رو ملاک قرار بدن! موفقیت از آن چه فکر می کنید بسیار به شما نزدیک تر است اگر بخواهید! شما می تونی نه تنها برای خودت کار ایجاد کنی بلکه مثل عباس آقا ۲۵ هزار نفر دیگه رو هم از بیکاری نجات بدی! این طوری هم این دنیات رو آباد کردی و هم اون دنیا! چه چیزی از این بهتر!
شانس؟ یا فرصت؟ یا چی؟
شاید وقتی این مقاله رو می خونید ، با خودتون فکر کنید که شانس در خونه عباس برزگر رو زده و عباس آقا هم فقط راهش داده به خونه اش! درسته! شانس نقش به سزایی در موفقیت عباس آقا داشته اما قطعا همه چی شانس نیست! در زندگی ما هم پیش اومده! معلوم نیست چندین بار شانس در خونه ما رو هم زده اما در رو روش باز نکردیم که هیچ ، چند تا بد و بیراهم بهش گفتیم! البته منظورم به این شکل خاصی که برای عباس آقا رخ داده نیست! شانس می تونه خیلی شکل های دیگه داشته باشه!
فرصت یک سرمایه گذاری خوب که به خاطر ترس بیش از حد شما از دست رفته ، گرون فروشی یا خرید جنس های بی کیفیت که باعث پریدن مشتری شده ، طمع در فروش یک سهم که باعث از دست رفتن سود شما یا حتی ضرر کردنتون می شه ، ترس از ارائه ایده هاتون برای شروع یک استارتاپ درجه یک و خیلی مثال های دیگه.
رفع نیاز های مردم! کلید میلیاردر شدن!
بارها گفته ایم که افراد بزرگ خلاقانه فکر می کرده ان. از هنری فورد موسس کارخانه مشهور خودروسازی فورد پرسیدند اگر دودمانت به باد بره و به خاک سیاه بشینی (به این ننگیّت ازش نپرسیدن ، ما اینجوری مطرحش کردیم!) دوباره تلاش می کنی برای به موفقیت رسیدن؟ آقای فورد هم در کمال خونسردی جواب داد: یکی از مهم ترین و اساسی ترین نیاز های مردم رو پیدا می کنم . رَفعش می نمایم! خدابیامرز چقدر شبیه خودروسازهای ما بوده!
شانس می تونه خیلی شکل های دیگه داشته باشه!
خودروساز های ما هم وقتی می بینن مردم خسته هستند و نیاز به مردن شدیدی دارن ، تصمیم می گیرن تا این وظیفه خطیر رو به عهده بگیرن و مردم رو به آرزشون برسونند! همون طور که قبلا گفتیم خوندش آسونه اما عمل کردنش سخت! عباس آقا هم دید که خارجی ها و حتی ایرانی ها نیاز دارند تا کمی در سنت های غرق بشن و برای خودشون سفر کنند! مردمی که از فضای مدرن و امروزی خسته شدند و دلشون کمی تنوع می خواد! عباس آقا هم که خودش یه عمر سنتی زندگی کرد بود آستین ها رو بالا زد تا این نیاز رو برآورده کنه!
یک داستان از هنری فورد! (همینجوری یهویی وسط مقاله) به عنوان زنگ تفریح بخوانید و محظوظ شوید!
آقای هنری فورد در حال تدریس در کلاس:
- ببینید عزیزان من ، ما خودرو می سازیم و ….
خودروساز وطنی که برای کسب تجربه در کلاس آقای هنری فورد شرکت کرده ، هر چه آقای فورد می گوید را در دفتر مخصوصش یادداشت می کند تا بعدا به مدیران وطنی تحویلش دهد:
- مااااااا خودروووووو می سااااااازیممممم وووو … آقا اجازه؟
- بفرمایید!
- می شه ما بریم دستشویی؟!
- بفرمایید فقط سریع برگردید!
خودروساز وطنی از کلاس خارج شده و هنری فورد صحبت هایش را ادامه می دهد:
- حتما باید به این نکته توجه داشته باشیم که خودروی تولیدی ما باید با کیفیت باشه! باید از بهترین و مستحکم ترین قطعات استفاده کنیم و هم چنین به فکر امنیت جانی خریدار باشیم! یکی از مهم ترین فاکتور های جذب مشتری احترامه! باید به مشتری احترام بگذاریم و وقتی از کامل بودن همه چیز مطمئن شدیم ، در نهایت …
- تَق تَق تَق!
- بفرمایید!
خودروساز وطنی در حالی که دست هایش را با پیراهنش پاک می کند ، وارد می شود و می نشیند:
- می فرمودید استاد!
- بله عرض می کردم و آن را به مشتری می فروشیم!
- آن رااااا به مشترییییی می فرووووشیممممم!
چگونه مثل عباس آقا شویم؟
لازم نیست کلاس های موفقیت شرکت کنیم و برای آن ها میلیون ها تومن پول خرج کنیم تا در نهایت به موفقیت برسیم! لازم نیست صد ها کتاب بخوانیم که همه چیزهایی تکراری را می گویند! گاهی اوقات باید به ندای درونمان هم گوش کنیم و در کنارش هم چند کتاب بخوانیم و در چند کلاس موفقیت شرکت کنیم! ندای درونمان هیچ گاه به ما دروغ نمی گوید! مگر می شود انسان خودش خودش را سر کار بگذارد!
امید ، این شاه کلید زیبا!
اگر از عباس آقا هم بپرسیم مطمئن باشید که می گوید به ندای درونش گوش کرده است! البته که تلاش و پشتکار هم مهمه اما بالاخره باید یه جرقه اولیه ای باشد تا در ادامه اش تلاش و پشتکاری هم به وجود بیاید. این جرقه اولیه هم نیاز به انگیزه و خلاقیت داره پس سعی کنید تا این دو تا رو بدست بیارید! انگیزه و خلاقیت هم باز خودشون یه پیش نیاز دارن به نام امید! اگر امیدی وجود نداشته باشه حتی خلاق ترین آدم های روی کره زمین هم نمی تونن کاری انجام بدند! نا امیدی از مرگ هم بدتره! ممکنه یه آدم زنده باشه اما نا امید بودن اون رو تبدیل به یک جنازه متحرک می کنه!
پس سعی کنید حتی در سخت ترین شرایط هم یک روزنه امید برای خودتون به وجود بیارید! عباس آقا هیچ وقت نا امید نشد! حتی وقتی داشت سنگ قبرها رو می شست تا بلکه کمی از نذری های مردم بهش برسه! اگر قرار بود عباس آقا نا امید بشه ، باید خانواده اش رو ترک می کرد و معتاد می شد اما هیچ وقت این اتفاق نیفتاد! البته همون طور که گفتیم خانواده عباس آقا هم در این راه بسیار تاثیر داشتند!
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست!
زندگی نامه عباس برزگر به پایان رسید ، تصمیم گرفتیم به تمام ابعاد زندگی ایشون بپردازیم و رمز های موفقیتش رو به صورت موشکافانه (و حتی ریز تر از موشکافانه!) مورد بررسی قرار بدیم! این مقاله تموم شد (کاملا نه ، تقریبا! هنوز یه چند خط دیگه ای مونده که اونا رو هم اگر بخونید رفع زحمت می کنیم!) اما مطمئن باشید چند سال دیگه در همین سایت مقاله زندگی نامه شما رو می نویسیم! به خودت ایمان داشته باش و مطمئن باش که یه روزی اسمت امید بخش تمام مردم ایران و چه بسا جهان می شه! در مقاله زندگی نامه ات هم از سختی هایی که کشیدی می گیم ، از تلاش هات و از خلاقیت هات! کافی تو ذهنت بسازیش! اگر واقعا بهش ایمان داشته باشی ، قطعا بهش می رسی!
بازهم فکر می کنید که نمی توانید کارآفرین شوید.
امیداوریم از این مقاله لذت برده باشید و یه چیزهایی (هر چند هم کم) یاد گرفته باشید! ما سعی می کنیم تا مقاله ها رو به زبون خودمونی و با کمی لحن طنز به شما عزیزان تقدیم کنیم تا از خوندن و یاد گرفتن خسته نشید یه وقت! یادتون باشه سختی ها همیشگی نیستند! اگر یه زمستون سخت و سرد باشه ، بهاری که بعدش میاد بسیار دلپذیر و سرسبز خواهد بود! تا بهار راهی نمانده ( البته نه بهار آقای احمدی نژاد ها! اون که برای خودش یه پا زمستونه!)
در مسیر تعالی باشید…
این زندگی نامه ها را مطالعه کنید …
۱-زندگی نامه بیل گیتس موسس مایکروسافت